Haniyeh Salehi Personal Weblog



شدیدا دوست دارم تنها باشم و این تمایل به تنهایی کمی زمانش زیاد شده است! قبلا خیلی بیشتر وسوسه میشدم که در بین ارتباطاتم بروم و حصار تنهایی را بشکنم! حالا انگار عمق این تنهایی هرچه بیشتر باشد ، برایم لذت بخشتر است! دوست ندارم کسی متوجه ی این حالم شود! تا برای بهبودش قدم بردارد. چون میدانم در این صورت با خشم و عصبانیت درون من مواجه میشود و برای من سخت است کنترل این خشم آن هم زمانی که نمی خواهم هیچ کس از من دلخوری داشته باشد.
مسئله اینجا بود که هرچه عمق تغییر عادت زندگی بیشتر بود، با خودش ترس و دلهره ی بیشتری به همراه می آورد! تغییرات کوچک زندگی گاهی خواسته بود! گاهی اما اگر این تغییرات بصورت کم در زمان مناسبش اتفاق نمی افتد ، در زندگی به چالشی بززگ همراه می شدی! که برای روبه رو نشدن با رنج آن باید تنظیمات روح خودت را بزرگ میساختی. + پذیرفتن ! قسمت سخت ماجراست! نباختن خود! از قسمت پذیرش هم سخت تر است! تلاش کردن از امید برمی آید! من به امیدواری رو می آورم! تا بتوانم تلاشم را
احتمال این رفتن پنجاه پنجاه است! اما اگر بخواهم بروم ، احتمال ماندنم نود و نه درصد است! سفری بی پایان! سفری بی بازگشت! به این خاطر قبل از رفتنم باید کاری نیمه تمام باقی نماند! اگر قرار به رفتن باشد دو الی سه سال بیشتر ماندنم طول نمی کشد! برای آدمی مثل من که وابستگی های محدود دارد ، دل بریدن راحت است! اما قبل از رفتن باید به دیدار آدم هایی بروم که برایم متفاوت بوده اند. تفاوت در جنس غرور عزت و .
عحیب احساس آزادی می کنم! در این رهایی ، موسیقی وجودم نواخته می شود. حالم غریب است اما در این غریبی حسی نهفته در من ابراز خرسندی می کند! شاید تکرار داستان های اتفاق افتاده برای آدم هایی که به اتفاقات روتین زندگی شان عادت دارد ، جذاب باشد. اما شکاف عمق و تغییر دیدگاه ها برای من جذاب است! داستان های دیگر در دست آدم های دیگر است! من به دیدار آدم هایی خواهم رفت که تا به حال با آن ها دیدار یا گفتمان نداشتم و این یکی از جذابیت های زندگی من است.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

April Biya Tommy بر بام یک ستاره آرتيست و رويال آرتيست ريمواال عضو رسمي آکادمي فيبروز طراحی سایت اصفهان وبلاگ توسعه خبری تهران24 آشپزی ایرانی داستان برای یک دقیقه وب دانش آموزی نرگس هلر